نمیدانم چرا، اما گویی عدهای نمیخواهند حقیقت را ببینید. انگار مستِ جامِ دغل بازیِ مردان شدهاند. ظاهرا نمیخواهد از بندِ وابستگی به این شارلاتان های شیفتهی سکسِ خائن رهایی یابند.
گاهی با خود فکر میکنم که چشمانِ سیاه تورا نسزد که برای کم محلی هایش در اشک های نازت غرق شوند.
اما نمیفهمم. چرا هربار به سادگی میتواند دوباره دل شکسته ات را به دست آورد؟ شاید هم تقصیر تو نیست. او در این کار تبحر دارد. باید هم داشته باشد! وگرنه چطور میتوانست دلِ آن چندتای دیگر را نیز به دست آورد؟ و هر کدامشان را تنها عشق زندگیاش مورد خطاب قرار دهد؟ :)
مشکل آن است که تو او را میخواهی. واقعا میخواهی. همانطور که هست. با تمام اخلاق های گندش. با تمام سردی و بی عاطفه بودنش. با آن تنها نگاه موزیانهای که فقط به نقطهای از بدنت دارد. با تمام غر زدن ها دستور های بیخودش. اما او!
او تمام عشقش در چند گرم از جسمت خلاصه میشود.
شاید باید چندصد بار دیگر شکست عشقی بخوری تا بفهمی. پسری که لاف عشق و عاشقی میزند؛ رمان زیاد میخواند! همین.
دل نوشته هام
تمام ,های ,هم ,شاید ,دل ,میخواهی ,با تمام ,به دست ,دست آورد؟ ,بی عاطفه ,عاطفه بودنشمنبع
My dear sisers!
Hello World!